وداع با رمضان
به نام خالق زیبایی ها و همه فرصتهای زیبا
چشمانم پر از اشک می شود و قلبم آرام می گرید
آن زمان که آهنگ رفتنت را نواختی
و خیالم رفتنت را در خاطرش باور ندارد
بخاطر همه فرصتهای نابی که از دست داده ام می گریم
تو آرام و مهربان و زیبا و پرسخاوت کنارم نشسته بودی
یک ماه سی روز و صدها ساعت مرا میهمان کرده بودی
و من چقدر اندک بهره گرفته ام و باز هم مثل همیشه بدنبال نفسم دویدم
گویی بانگ رفتنت مرا از خواب غفلت بیدار کرده
تا چشمهای مضطرم دستهای خالی از معرفتم را ببیند
خدایا من از تو می خواهم کاش مرا بیشتر میهمان می کردی تا بر معرفتم بیافزایم
و تو خواهی گفت ظرف معرفتت را خود انتخاب کرده ای
و من آنقدر وقت به همه داده ام که ظرفش را پر کند
هر کس به قدر ظرفی که انتخاب کرده برداشته حال دیگر وقت رفتن است
پروردگارا به تو پناه می برم از معرفت اندکم
حال چگونه تشنگی بیابان را تحمل کنم
در این راه طولانی با همه رنج و رعب و وحشت و ناامنی
پروردگارا به تو پناه می برم از کاستیها و غفلتهایی که کرده ام و افسوسهایی که بر دل خود گذاشته ام
کاش نفسم مرا به تنبلی وا نمی داشت و برای راحتی و آسایشم ظرف کوچک را بر نمی گزیدم
پروردگارا به تو پناه می برم از شر نفسم و از همه کاستی هایی که داشتم
پروردگارا به تو پناه می برم با همه نداری ام و دستان خالی ام
پروردگارا حال که بانگ پایان فرصت مرا بیدار کرده
از تو می خواهم و به تو پناه می برم و چون همیشه از تو طلب بخشش می کنم
از تو می خواهم مرا به حال خود وا نگذاری و مرا تنها رها نکنی
بار الهی هر چند چیزی جز سرافکندگی و شرمساری ندارم
ولی تو را به احترام و آبروی بهترین بنده هایت قسممت می دهم تا بنده ات را عفو کنی
و حلاوت و شیرینی جشن عارفانه فطر را به من هم بچشانی
زیرا روز جشنی که تو برگزیدی حتما شیرینی اش خوردنی است
و حلاوتش چیز دیگری است . ای کسی که بزودی از بندگانت خشنود می شوی